- ۰ نظر
- ۲۲ تیر ۹۵ ، ۰۹:۴۸
آقای بدیعینژاد از دکتر ظریف نقل کردهاند که: «از نظر ما تحریمها برداشته شده است.»
این یعنی فاجعه. که چرایی آن هم ساده است...
این نگاه آقای ظریف و اطرافیان او، سه گام ساده است که اگر واقعا برای هر شخص منصفی بگوییم و نپذیرد، باید مفروضاتمان نسبت به او را بازبینی کنیم:
1- آنچه توسط ما اتفاق افتاده، عمل واقعی به تعهداتمان در برجام بوده است و آنچه از طرف مقابل دیدیم، عمل کاغذی به برجام.
بیان بهتر این است که آنچه برگ برندهی ما در مذاکرات بوده به رحمت خدا رفته؛ حال آن چه باید به دست میآمده هم نیامده بلکه وضعی بدتر از قبل پیش روی ما قرار دارد(~که تفصیلش را بارها خواندهایم)
2- مبرهن است که ما باید از موضع قوت و قدرت، اجرای عملی برجام را بخواهیم؛ نه با مذاکره پشت مذاکره، منت پشت منت، زندانی پشت زندانی و مسیرهای خفتبار دیگر. نه در تلاش برای مورد لطف کدخدا واقع شدن؛ بل برای احقاق حق از موضع قوت و تهدید به زیرپا گذاشتن آنچه برای آنها پیروزی است.(~آنچه که صریحا مورد اشاره تند رهبری قرار گرفت)
3- خروجی این نگاه، میشود بازشدن راه مذاکره در هر موضوع متصور دیگری که آنچه را به زور از ما ستاندهاند، در برابر مابهازایی کاملا نامتناسب، تازه با منت و لطف به ما بازگردانند. اینگونه است که یقینا مهرهای در صفحهی شطرنج ما باقی نخواهد ماند | کیشُ مات!
باز دَمِ شیربچههای حزبالله گرم که اسلام ما را زنده و پویا نگه داشتهاند...
پ.ن.: پست اینستاگرام بدیعینژاد: instagram.com/p/BGoaCVAjj9s
امام حسین(علیهالسلام): «اَلْاَمینُ آمِنٌ و الْبَریءُ جَریءٌ و الخائِنُ خائِفٌ و الْمُسِیءُ مُسْتَوْحِشٌ؛ یعنی امانتدار در اَمان است، بیگناه بیباک است، خیانتکار ترسان است و بدکار هراسان»
این روزها به همت و دغدغه بعضی دانشجویان دکتری دانشگاه(که برای ما نقش برادر بزرگتر دارند تا دانشجوی دکتری)، پویشی برای مبارزه با پولی شدن دانشگاه در برابر مسئولینی پهنپیکر قد برافراشته است. کودکی نوپا و حرکتی ارزشمند که نیاز به حمایت همهجانبه دارد تا بشود جوانی برومند. بعداً، بهخصوص تابستان که به لطف بزرگواری، انشاالله بیشتر با این موضوع درگیر خواهم شد، بیشتر دربارهاش خواهم نوشت؛ اما خلاصهی یکی از جدیترین حرفها این است:
محل مشکل واضحتر شد؛ دانشگاهی که داعیهی نداری دارد و میخواهد از دانشجوهای ندارترش بگیرد.
« ارتقاء برنامه و بودجهنویسی در دانشگاه بر اساس سیاستها و راهبردهای دانشگاه، ایجاد شفافیت در ورود و خروج بودجه به دانشگاه و همچنین توجه مضاعف به اصل چابک و سبکبار شدن سازمان و تشکیلات دانشگاه و همچنین صرفهجویی.»
دانشگاه هم برای پاسخ به سؤال افکار عمومی دانشگاه، هم برای انجام بخشی از آنچه در متن راهبردهای کلان ابلاغشده توسط حضرت آقا آمده است، صادقانه درد این تغییر را بپذیرد و به میدان بیاید. هرآن چه دارد را منتشر کند.
حسن ختام این کوتاه هم کلامی باشد از سعدی؛ گویی حدیث مطلع کلام را به نظم درآورده است:
«و حکما گویند: چهار کس از چهار کس به جان برنجند: حرامی از سلطان و دزد از پاسبان و فاسق از غمّاز و روسپی از محتسب، و آن را که حساب پاک است از محاسب چه باک است»
این مسئله سؤالات و ابهاماتی در پی دارد که به انشاالله کم کم به آنها هم خواهیم رسید.
بعد از تکیهی آیهالله جنتی بر صندلی ریاست مجلس خبرگان، حالا با ریاست هرچند موقت آقای لاریجانی بر مجلس شورای اسلامی، گل از گل رسانههای اصولگرا شکفته که ما از اول پیروز بودیم؛ که فرضا قبول!
اما؛
1 | بعضی از آنچه در دوران انتخابات دستمایهی تحلیلها و بعضی آب بر محل سوزش ریختنهای ما(~جریان اصولگرا) شد را فراموش نکنیم. از شکاف بین رأی پایتخت و دیگر شهرهای کشور تا وضعیت ورود جریانها و فهرستهای مختلف به انتخابات مسائلی هستند که نیاز به بررسی و حل اساسی دارند. مهم نیست چه جریانی بر قدرت سوار است، کشور با مسائلی کلان روبروست که حل آنها نیازمند ورود همه است.
ادامه مطلب...
دیروز باز به همت آقا محمدحسین مرادی، رفتیم دیدار استاد نجف دریابندری؛ که پسرش خطابش میکرد «استاد نجف».
منزلی در تقاطع خیابان ولیعصر و نیایش، خیابان احمدی؛ خانهای قدیمی و سهطبقه، بدون آسانسور، طبقه سوم. مسیری که پیمودنش احتمالا برای این روزهای استاد نجف غیرممکن باشد.
دیر راه افتادیم، تا برسیم و بریم گل و شیرینی بخریم هم که دیرتر شد. قرار 10:30 بود که ما 11 رسیدیم و تا 13:30 مشغول صحبت با استاد نجف و پسرش بودیم.. به طور واضحی پسرش از این تاخیر ناراحت بود.
از همه جا صحبت شد، از وضعیت خط فارسی، از وضعیت حمایت از بازار ناشران و چاپ و پخش کتاب، از وضعیت حال و روز استاد، از دیگر فرزندان استاد؛ از سوالهای عجیب و غریب سید نبوی برای ایستادن بر قلهی علم و 5 کتاب برتر از نظر استاد نجف.اما استاد نجف در اثر چند سکتهی مغزی، حال و روز خوبی نداشت. ناخوش بود. بخشی از خاطراتش یادش نبود. تکلم برایش سخت و درک آنچه در اطراف برایش میگذشت سختتر مینمود.من همهی آنچه از زحمات و حاصل عمر آقای دریابندری خواندهام، به تکههایی از کتاب تاریخ فلسفه راسل خلاصه میشود. تکههایی که هنوز مزهی ادبیات سنگین و قوی و غنی و البته سختش برای ما بیسوادها زیر زبانم هست. شاید به همین مناسبت بیشتر از ایشان بخوانم.
سوال است که وقتی سعودی، دست از توهین و بیاحترامی و خوار شمردن ما برنداشته و قرار هم نیست بردارد، چرا رئیس سازمان حج و زیارت کشور چپ و راست مصاحبه میکند که ما در تلاشیم، آنها نمیگذارند! ؟؟
حالا هم که مسئولین کم کم زمزمههای لغو تمتع امسال را بیان میکنند، سعودیها با کمال وقاحت مصاحبه میکنند که ما میخواستیم، ایرانیها راه نیامدند. و باز ما از این توهینها آدم نمیشویم.
خلاصهی عرض این که احتمالا در تعامل با سعودی مثل خیلی مسائل دیگر، خودمان 0-6 از خودمان عقبیم. عربستان تکلیفش را مشخص کرده که #ایران، #دشمن اول اوست. اما ما هنوز این را نفهمیدیم که عربستان دوست است یا دشمن؟
برای راحتی دسترسی و مطالعه، هر دو مطلب را در ادامه درج میکنم.
مستند جدید BBC که به وضعیت نبرد سوریه با محوریت حضور نیروهای ایران و افغانهای مورد حمایت ایران در صحنه نبرد میپردازد، در 4 نکته خلاصه میشود:
مطلبی که برای کاری نوشتم، ولی به دردش نخورد. لکن ادبیات کار برای خودم جالب شد؛ برای آرشیو اینجا میگذارم:
28 ژوئن 1919، پاریس؛ چند هفته پس از پایان جنگ جهانی اول، کشورهای سرمست از پیروزی (انگلیس، روسیه، فرانسه، آمریکا) در کاخ ورسای معاهدهای امضا کردند که منشأ تحولی بزرگ در سیاست شد. سبک حاکمیتها تغییر کرد و مفهوم «دولت-ملت» شکل گرفت. در دولت-ملتها که زیربنای نظریات دولت مدرن هستند، یک دستگاه سیاسی در قلمروی ارضی معینی دارای حق حاکمیت است که مردم کشور شهروندان آن حکومت شناخته میشوند. در دولت-ملتها، مردم رکن اصلی حکومتهای مردمسالارانه را تشکیل میدهند. مردمی که مطالبه گری حق و البته وظیفه آنهاست. انجاموظیفهای که لازمهی آن دانستن است. دانستن آنچه در کشورشان میگذرد.
سالهای اول شکلگیری دولتهای مدرن، حاکمیتها مثل امروز ساختاری پیچیده نداشتند و قدرت در دست افراد کمشماری خلاصه میشد. رفتهرفته با گستردهتر شدن وظایف حاکمیتها، ساختارها پیچیدهتر و بروکراسیها پهناورتر شدند. تقسیم وظایف حاکمیت به وزارتخانهها و سازمانهای مختلف دایرهی قدرت و صاحبان آن را گستراند که در پی آن، راههای «نفوذ» و «فساد» افزایش یافت.
اولین راههای نظارت بر قدرت، نظارت متمرکز و حکومتی بود؛ تشکیل سازمانهای عریض و طویل و طبقاتی نظارتی که بر قدرت نظارت داشته باشند. سازمانهایی که خودشان بودند و خودشان، کسی حق سؤال و پرسش از آنها را نداشت. قدرت متمرکز و بسته بودن فضا و خیال راحت از مطلع نشدن مردم نسبت به اقداماتشان، این سازمانها را به سمت فساد سوق داد. فسادی که در تاروپود ساختاری اداری و سخت بروکوراتیک ریشه دواند و «فساد سیستمی» را شکل داد. به بیان بهتر، شرایط آنگونه شد که کار شما با ساختار اداری-سیاسی دولت انجام نمیشد مگر اینکه تن به دور زدن قانون و فسادهای مختلف میدادید.
بیش از 6 سال از حصر سران کودتای رنگی 88، برههای سخت و دردناک از تاریخ معاصر نظام عزیزمان میگذرد. برههای سخت و دردناک از تاریخ معاصر نظام عزیز اسلامی با درسهایی بلند و حرفهایی بیانتها.
این روزها که نامهی آقای کروبی و وضعیت آقای کوکبی بحثهای غبارگرفتهی آن روزها را به میان ما بازگردانده، جا دارد نکاتی را که قابل بیان عمومی است باهم مرور کنیم. ممنون میشوم اگر اشتباهی یا تکمیلی به نظر مبارکتان میرسد با بنده در میان بگذارید:
چه اشکال دارد. کسانی که هرکدام روزی بالاترین مقامات نظام بودهاند و روزی دیگر به کودتا علیه همان نظام قامت راست کردهاند؛ فردا به خواست و مطالبهی مردم به چوب عدالت آویخته شوند.