دانش‌جوی حرف‌دار

آن‌چه می‌فهمم، می‌نویسم

دانش‌جوی حرف‌دار

آن‌چه می‌فهمم، می‌نویسم

عواقب غزل سرایی

جمعه, ۱۳ دی ۱۳۹۲، ۱۱:۲۶ ق.ظ

شعر زیر غزلی است که یکی از دوستان برای بنده ارسال کرده؛ از بس که زیباست، عینا نقل می‌شود!!

عواقب غزل سرایی


یک روز که زیبا غزلی در نظر افتاد
ما را هم از عشّاق سرودن به سر افتاد
اما ز بد اقبالی و ناشی گری ما
با بانوی منزل جدلی سخت درافتاد
می گفت «سیه چشم»و«سیه زلف» دگر کیست؟
یاد تو چرا باز به رویی دگر افتاد؟
این بار کمی بحث فراتر ز جدل رفت
آینده ی رؤیایی ما در خطر افتاد
گفتم تو گمان کن که شدی همسر حافظ
گفتا همه بدبختی از آن بدگهر افتاد
او بوده بهانه که شما خیره سران را
نقل لب و چشم و قد و ساق و کمر افتاد
ای بشکند این دست که با بیش و کمت ساخت
افسوس ز عمری که به پایت هدر افتاد
جز خون جگر از هنرت چیست نصیبم؟
سوزی سخنش داشت که در جان شرر افتاد
گفتم زدی آتش به دلم، طعنه زنان گفت
آتش به حرمخانه ی شاه قجر افتاد
وقتی که هوو هست رقیب تو اقلّاً
دانی که سر و کار تو با یک نفر افتاد

بسیار قسم خوردم و او نیز به پاسخ
هر بار به نفرین و به آه جگر افتاد
عمری به گمانم که هنرمند و ادیبم
آنگونه ادب کرد که از سر هنر افتاد
بیچاره اساطیر ادب پس چه کشیدند
با آنهمه اشعار که ما را خبر افتاد
حافظ که چه شبها به در میکده خوابید
یا مولوی از ترس زنش در سفر افتاد
ما غرق خیالات، از آن «قند فراوان
یک ذرّه چشیدیم، که آن هم «شِکَر»! افتاد
بدرود «غزل»!؛ وای نه؛ نام تو زنانه است
شاید به همین نام مرا دردسر افتاد


امیرحسین مانیان

  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • جمعه, ۱۳ دی ۱۳۹۲، ۱۱:۲۶ ق.ظ
  • محمدحسین خانی

برای این مطلب نظر یا یادداشتی بگذارید  (۳)

این شعر رو امروز صبح دیدم که متاسفانه به محض این که خواستم بیام نظر بدم، اینترنت قطع شد.
الحمدلله الان وصل شده و تونستم نظر بدم.

خیلی شعر خوبی هست و یه جورایی زبان حال خود ماست!
بیتای خوبش به نظر من:
گفتم زدی آتش به دلم، طعنه زنان گفت
آتش به حرمخانه ی شاه قجر افتاد

و مخصوصا سه بیت آخر:

حافظ که چه شبها به در میکده خوابید
یا مولوی از ترس زنش در سفر افتاد
ما غرق خیالات، از آن «قند فراوان
یک ذرّه چشیدیم، که آن هم «شِکَر»! افتاد
بدرود «غزل»!؛ وای نه؛ نام تو زنانه است
شاید به همین نام مرا دردسر افتاد

پاسخ:
سلام
اگر یادتون باشه چند وقت پیش گفتم که شعر حس خاصی بهم نمی‌ده
ولی الآن معتقدم که اگر شعر باشه، نه شِــر، میتونه حس خوبی را القا کنه...
  • علیرضا مهدویان
  • سلام
    در ادامه این شعر منم این بیت رو اضافه می کنم:

    می گفت که زن باعث خیر و برکت هاست
    این حرف کسی بود که خود در به در افتاد

    إن شاءالله هرچه زودتر در به در بشی...
    پاسخ:
    انشاالله...
  • عبدالزهرا
  • سلام

    بسیار زیبا

    به قول علیرضا ایشالا هرچه سریعتر همه دربه در بشیم

    پاسخ:
    انشاالله
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">