فرمان را سفت بچسبیم
- تا بحال، دو روز سخت را پشت سرگذاشتهایم؛ «روز اعلام» و «روز تصویب». اما امروز روز آخر خانی است 100*n روزه، ملقب به «روز اجرا» که بناست اجرای کامل برجام اعلام شود، و تحریمهایی که به بهانهی فعالیتهای هستهای ایران از طرف ایالات متحده و اتحادیه اروپا تصویب شدهاند، برداشته شوند.
- برای کسی که به دیدهی انصاف به ماوقع ماجرای هستهای از ابتدای باز شدن پرونده تا کنون بنگرد، حقایق بسیاری هویدا خواهد بود. (این هم از آن موضوعاتی است که هرکس باید برای خودش یک جمعبندی داشته باشد، که جز از راه قلم حاصل نمیشود)
- مشرق سیر خبری اتفاقات امروز را نوشته است. ماجرای امروز حرفها دارد...
- به نظر شما وقتی نسلهای آینده ما که بهتر و عمیقتر از ما به حقایق آنچه این روزها در جریان است پی میبرند، با دیدن تصویر نشستن ظریف و موگرینی روبروی هم، و انتظار مثلا مدبرانه و عزتمندانه ما برای قرائت گزارش پایانی آژانس و برداشته شدن تحریمهایی که به زودی مشخص میشود بود و نبودش چه فرقی به حال ادارهی کشور دارد، چه حسی خواهند داشت؟
- شکی نیست که نسل آیندهی ما، قدرشناستر از ما هستند. یادمان نرود آیندگان ما(شاید هم خود ما) کسانی هستند که بناست اتفاقات بسیار بزرگی را که عبد صالح خدا وعده داده است، ببینند. اما مایِ «جانم فدای رهبر»، زمین ماندن امر ولی را چه کنیم؟ (بله، میدانم امام علی(ع) سالها خانهنشین بودند؛ میدانم!)
- آقای ظریف توییت کردهاند که:
دیپلماسی جبههای از جبهههای اسلام است. اما جبههای که بدون پشتیبانی، به درد نمیخورد. قطعا آقای ظریف بزرگوار که فرزند انقلاب هستند، میدانند. اما ما هم برای خودمان بدانیم که آنچه موجب شده خادمان عرصه دیپلماسی کشور بتوانند پا روی پا بیندازند و بنشینند، «خون» است. یادمان نرود.
- باز بر همان سوالهای نوشتهی قبلی تاکید میکنم. سوالی که فعلا جوابی متقن نسبت به آن برای خودم ندارم که بنویسم.
حد هزینه دادن نظام اسلامی برای رشد فهم مردم کجاست؟
اسلام اگر برای رشد مردم آمده چه ترسی دارد؟ هر هزینهای میدهد. مگر اینکه بخواهد از رشد مردم هزینه کند...