دانش‌جوی حرف‌دار

آن‌چه می‌فهمم، می‌نویسم

دانش‌جوی حرف‌دار

آن‌چه می‌فهمم، می‌نویسم

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اسنپ» ثبت شده است

اسنپ بی‌کلیه

اسنپ شما را با ناب‌آدم‌هایی هم‌قِصِّه و هم‌غٌصِّه می‌کند که عُمرا در زندگی خسته و لِهِ دیوانه‌خانه‌ی تهران جای دیگری پیدایشان کنید. اگر اسنپ‌سوار باشید و عمر در ترافیک هدر دِه، هَم‌دمی و هَم‌کلامی با رفقای اِسنپی دود و دمِ دیوانه‌خانه را چونان غبار قهوه‌خانه برایتان مطبوع می‌کند. اسنپ دانشگاهی است که راننده‌ها استادند و مسافران دانش‌جو، کم‌پیش آمده که من استاد باشم و راننده دانش‌جو!

صبر، پُرتکرارترین درسِ دانشگاهِ سیار است؛


الغٌصِّة، مردی است سی‌ودو‌ سه ساله که تا 7 ماه پیش گچ‌کارِ ساختمان بوده با هفته‌ای یکی دو میلیون تومان درآمد خالص! رکود ساخت‌وساز از کار بی‌کارش می‌کند، رو می‌آورد به اسنپ. در این 7 ماه پس‌اندازهایش هم تمام می‌شود. ناامید از بانک و قرض‌الحسنه، پول نزول می‌کند، نمی‌تواند اصل پول را برگرداند چه برسد به نزول، باز نزول می‌کند و نزول در نزول در نزول …