مدتی هست که ننوشتهام، البته در همین مدت که قدری شلوغ و پلوغ بود و کارهای مانده هم بیشتر و بیشتر میشدند، نوشتنهای شبانه در دفتر روزنوشت و پیامکهای گاهوبیگاه به 31شب سرجایش بود. منتهی فرصتی برای 2دانشجو نمیماند.
حالا بعد از سپری شدن هفتهیِ دومِ سومین ترمِ تحصیل در دانشگاه، وقتی است برای نوشتن.
سال نو، نو شدنهایی را هم در پی دارد. اهداف نو، دوستان نو، درسهای نو، .... و هماتاقیهای نو !!
هماتاقیهایِ وبلاگنویسِ من. این اتاقِ امسالِ ما، مهدِ وبلاگنویسیِ 91ایهایِ سیاسیِ امامصادقی است.
اتاق 222 هم خودش برای خودش صفایی دارد. بالکن و درخت گردو(الآن از قرارگاه اطلاع دادند که این درخت، درخت خرمالو هست!!)ی روبهرویش منظرهی خوبی را رقم زده.
ژورنال احتمالا در آینده تبدیل شود به مرکز مطالعات ترکیه و حومه. البته فعلا در مرحلهی مطالعات است. اما چون خود این حسین آقای ما هم ترک است و زبان ترکها را هم میفهمد، ترکیه را مثل هلو خواهدبلعید. نوشجانش!!
قرارگاه مثل وبلاگ بیدروپیکر خودم از هر دری و دربهدرشدهای مینویسد. هم میتوانید "علمدار" پیدا کنید و هم میتوانید "عرق کاسنی" سفارش دهید. علی در اتاق هم برای خودش علمداری است.
احسان ملانوری از نوع شمسیاش هم مینویسد. آرشیو وبلاگ احسان برای خودش یک ویکیپدیایی است. گاهی تندتند مینویسد و گاهی یک ندایی از عالم غیب میرسد که ننویسد. به هر حال جزء معدود کسانی است که به احتمال زیاد و تا حدود زیادی تکلیفش با خودش روشن است. البته ما(یعنی بچههای سیاسی) احسان را مرتد میدانیم و از او و همهی ارتباطاتی ها تبری میجوییم.!
فقط میماند حاج حامد ما که دست به قلم است و خوب هم مینویسد. منتهی وبلاگ و فضای مجازی و مایتعلق به را (به جز فیسبوق!) طلاق دادهاست. اگر بشود حامد را هم چسباند به عالم وبلاگها، خیلی خوب میشود.
محمدحسین هم هرچند هماتاقی نیست، ولی به خاطر پروژهای که با هم داریم، چیزی از هماتاقی برای ما کم ندارد.اسراب ( که ما نفهمیدیم دستهی چه جور جانورانی را گویند!) مینویسد! از "نامهی یک دیپلمات به نامزدش" تا "23 قصهی تولستوی".
ادامه دارد...