بیوتنِ رضای امیرخانی، کتابی بود که خیلی خوب منِ خواننده را گرفت. ارمیا شخصی است که از میدان رزم جنگ میرسد به میدانهای نیویورک، آسمانخراشهای سربهآسمان نهاده و دیسکو ریسکو! نفهمیدم ارمیا را عشق آن دختر آرشیتکت کشید به قلب آمریکا یا دست روزگاری که برایش قطع الوتین را رقمزده بود.
هرچه بود بعد از خواندن کتابهای یکی از یکی مزخرفتر مثلاً علمی به زباناصلی یا ترجمه شدههای بیخود؛ خواندن کتابی ایرانی از نویسندهای ایرانی که با لبهای ذهن آدم بازی میکند، آنهم در ایامی که نه دغدغه کار بود و نه دغدغه درس، خیلی چسبید. ارمیا احتمالاً جزء کتابهایی باشد که بیش از یکبار بخوانمشان و بیش از یکبار ازشان لذت ببرم. شکی نیست رضا امیرخانی شخصیتی باهوش با ذهنی قوی و نظاممند است. بیوتن تشویقم کرد آن کتابهایی از آقا رضای امیرخانی را که نخواندهام، بخوانم؛ با لذت و حوصله هم بخوانم.
ترجیح میدهم فعلاً بیشتر حرف نزنم و فقط 6 بخش از کتاب را برای شما نقل کنم:
برای من نام کتاب ارمیاست، همانی که امیرخانی بهش گفت بیوتن؛ اگر دیدید گفتم کتاب ارمیا، یعنی همین!!
لینکهایی مربوط به کتاب بعد از عکسها درج کردم. ادامه مطلب را ببینید.
- ۶ نظر
- ۰۵ فروردين ۹۵ ، ۱۷:۲۱