هرچند 6 ماه گذشته اینجا بینوشته ماند*؛ اما نوشتم برای آنکه باید میخواند و کیف میکرد؛ که از اتفاق خواند و کِیف کرد. جاهای دیگری** هم نوشتم که به اسم خودم نبود، ولی مقبول افتاد.
از تبریک سال نو و آرزوهای خوب که بگذریم، کرمی در تنبانم لول میخورد که هرچند شلوغ، هرچند گرفتار، اما مثل همهی شلوغهای گرفتاری که وقت میگذارند و مینویسند، بگذارم و بنویسم. برای من «نوشتن راه نظم اندیشهها» بوده و هست، هر وقت منظم و مرتب در مورد در و دیوار و زمان و زمین نوشتهام، ذهنم نظم و نسق گرفته و گرنه تبدیل شده به دارالمجانین!
اتفاقا حالا که دارند تلگرام را هوا میکنند و همه میفهمند که وبلاگ تنها رسانهی نوستالژیک پایدار ماست، باید نوشت.
هرچند 6 ماه گذشته اینجا بینوشته ماند، ولی مثل همیشه وبلاگهای مورد علاقهام را خاموش و بیصدا خواندم و لذت بردم، تا امروز که «فراخوان سینماروی دورهمی بلاگرانه» را از هولدن دیدم. خلاصه این که بناست برویم «به وقت شام» ببینیم و بعد هم گل بگیم و بُلبُل بشنویم. وقت و فرصتی داشتید، ببینیمتان!
*پ.ن.1: نوشتهی قبلی از جمله مختصرنویسیهایی بود که در کانالی تلگرامی منتشر میشوند، خودم هم نفهمیدم چرا اینجا هم گذاشتم!
** پ.ن.1: مثلا: کانال تلگرامی گاهنوشت
- ۰ نظر
- ۱۴ فروردين ۹۷ ، ۱۹:۱۴