فرموده‌اند:
شب 19 تقدیر نوشته، شب 21 تحکیم و شب 23 امضاء می‌گردد..
امثال من را که هنوز برای درک این شب‌ها عاجزند و شب‌های قدر را یکی‌یکی به امید قدر سال بعد از دست می‌دهند و فقط دست به دامان خوب‌ها شدن را خوب می دانند، دعا کنید...
پ.ن: این مطلب با استفاده از امکان انتشار در آینده ارسال‌شده‌است.
متن زیر از درباره‌ی ما ی خود وبلاگ چند پیکسل کتاب نقل‌شده‌است.
یکی از بهترین کارهایی که می تواند اشتیاق مخاطب را نسبت به خواندن کتابی بالا ببرد، این است که ما بخش زیبایی از کتاب را در حضور او بخوانیم یا نشانش دهیم. این بخش های زیبا که آن ها را اغلب علامت گذاری (bookmark) هم می کنیم، گاهی به عنوان بریده یک کتاب، تایپ می شود و در فضای مجازی رد و بدل می گردد. بعضی ها که حوصله و ذوق بیشتری دارند، آن نوشته را در کادر ساده و شکیلی قرار می دهند که جذابیت بیشتری پیدا کند. یک روش دیگر که خیلی کمتر اتفاق می افتد یا صرفا در اسناد تاریخی دیده می شود، این است که از همان صفحه کتاب عکس گرفته شود که کار را زنده تر نشان می دهد.
محمد قائمی‌راد، متولد 1373، قم، ملقب به رها
شاعری جوان و بسیار خوش‌ذوق، ورودی 91 فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام‌صادق(ع)
شعرهایشان بسیاربسیار زیباست:
(در ادامه مطلب)
مطلب بلند بالایی تراوش شد که فعلا ترجیح می‌دهم منتشر نشود
باید سینه پر از حرف بماند فعلا؛ چه می‌شود کرد
در قسمتی از این نوشته، قدری راجع به این سخن رهبری توضیح داده‌ام؛یعنی نظر خودم را بیان کرده‌ام:
قیل لابى عبد الله (علیه السلام)
کیف تکون لیلة القدر خیرا من الف شهر؟ قال: العمل الصالح فیها خیر من العمل فى الف شهر لیس فیها لیلة القدر.
از امام صادق (علیه السلام) سوال شد: چگونه شب قدر از هزار ماه بهتر است؟
حضرت فرمود: کار نیک در آن شب از کار در هزار ماه که در آنها شب قدر نباشد بهتر است.
وسائل الشیعه، ج 7 ص 256، ح 2
چند وقتی هست که سرم خیلی شلوغ شده؛ هرچند نوشتن در اندرون را دارم،ولی این‌جا همین‌طور به حال خودش رها شده
فقط دو صفحه از جرقه‌هایی که برای نوشتن زده‌شده بود را لیست کرده‌بودم،که همین چند دقیقه پیش با حالت عجیبی پاره کردم و پرت کردم داخل حوض پرآب داخل حیاط!
شاید از عوارض تنهایی در خانه باشد این دیوانگی‌ها
حس و حال نوشتن برای وبلاگ نیست،اما اگر همت کنم و شروع کنم نوشتن را،زیاد خواهم‌نوشت
احتمالا هم راجه به فعالیت‌های این روزها بنویسم
چند سال پیش،در شهرستان ما و اطراف آن سرمایی آمد که تا مغز استخوان آدم نفوذ می‌کرد.ما هم یک سرو صدواندی ساله در در حیاط پشتی خانه‌ی‌مان داشتیم که او هم طاقت نیاورد و خشک شد.به همین خاطر پدر گرام در کمال آرامش بریدندش!!
حالا من نشسته‌ام روی صندلی‌های ساخته شده از آن خدابیامرز! لب حوض کوچک وسط حیات، کنار گل‌های شیپوری و فواره‌ی بی‌آب و دنیایی از خاطرات کودکی.
- خب؛ beheshti.org :
فیلتر شده!
- پس از چند ثانیه..... هدایت می‌شویم به سایت پیوندها.آی‌آر با تصویر شهدبهشتی :
بعضی می‌پرسند چرا 2دانشجو؟؟ آن دومی کیست؟ قضیه اسم چیست؟؟
مختصر بگویم؛ در وبلاگ‌نویسی و سبک و سیاق آن، از اشخاص و وبلاگ‌های مختلفی تأثیر گرفته‌ام.یکی از مهم‌ترین آنها وب‌نوشت امیربیدختی(حرفدار) است. جناب امیر مدتی هم‌دانشگاهی ما بوده‌اند، ولی در نهایت می‌روند شریف، ورودی 88 برق شریف.
ایشان به همراه یکی از دوستانشان در prop.blogfa.com می‌نوشتند، اما بعد منتقل شدند به harfdar.ir(روی میهن‌بلاگ) و اسم آن دوستشان هم پس از مدتی از لیست نویسنده‌ها حذف شد و جناب بیدختی کار را یک تنه عهده‌دار شدند.