یکی بود که دیگه نیست!
جمعه، ۲۳ آبان ۹۳ مرتضی پاشایی، خواننده پاپ ۳۰ ساله به علت سرطان معده درگذشت. خبر درگذشت وی به سرعت در شبکههای اجتماعی مجازی منتشر شد و در همان ساعات اولیه موجب تجمع مردم در برابر بیمارستان بهمن- بیمارستان محل بستری پاشایی- گشت. تجمعی که آغاز اتفاقاتی دیگر بود...
اما، علل این تجمع چه بود؟ چه چیزی موجب واکنش غیرقابل پیشبینی مردم شد؟ آیا همهی این اتفاقات طبیعی بود؟ در این نوشتار سعی میکنیم به اختصار این سوالات را پاسخ دهیم.
گذری بر زندگی:
مرتضی پاشایی، خواننده، نوازنده و آهنگساز ایرانی بود که از سال ۱۳۸۹ با انتشار آثار خود در فضای مجازی شروع به فعالیت کرد. وی پس از دو سال تلاش، اولین آلبوم رسمی خود به نام "یکی هست" را به طور رسمی و با مجوز وزارت ارشاد منتشر کرد. این روند تا ورود پاشایی به برنامههای زندهی تلویزیونی و خواندن تیتراژ یکی از پربینندهترین برنامههای فصلی سیما، ماه عسل، ادامه داشت.
در آذر سال ۹۲ پزشکان تشخیص دادند مرتضی پاشایی بیماری سرطان دارد.
مرتضی پاشایی عصر جمعه ۱۶ آبان ۹۳ به بخش مراقبتهای ویژه منتقل شد. علت انتقال این خواننده به بخش مراقبتهای ویژه تب شدید عنوان شد. به دلیل شرایط خاص مرتضی پاشایی پزشکان ملاقات با وی را ممنوع کرده، با این حال عصر یکشنبه ۱۸ آبان تعدادی از هنرمندان برای ملاقات با او و افزایش روحیه مرتضی پاشایی در بیمارستان بهمن حاضر شدند و لحظاتی کوتاه در کنارش بودند.پاشایی که در ۱۳ آبان ۱۳۹۳ به علت شرایط وخیم بیماری سرطان در بیمارستان بهمن تهران بستری شده بود، سرانجام پس از ماهها تحمل درد بیماری سرطان، صبح روز جمعه بیست و سوم آبان ۱۳۹۳ (حدود ساعت ۱۰:۳۰) در بیمارستان بهمن، تهران از دنیا رفت.
پس از مرگ:
پس از فوت او فیلمی کوتاه از لحظات آخر عمر وی در شبکههای اجتماعی منتشر شد که موجب اعتراض خانوده وی گردید.
ساعاتی پس از اعلام خبر فوت، عدهای در مقابل بیمارستان بهمن تجمع کردند. تجمعی که تا عصر جمعه به طول انجامید و موجب ورود نیروهای انتظامی و امنیتی شد. این تجمع منشأ تجمعات دیگری در شهرهای مختلف کشور از جمله اصفهان، شیراز و تبریز گردید. مردمی که در این تجمعات حضور داشتند، ترانههای مرتضی پاشایی را همخوانی میکردند. بزرگترین تجمع برای وی، در مراسم تشییع و تدفین او رخ داد. تجمعی که حدود ۱۴۰۰۰ نفر تحمین زده شده است. این تجمع موجب ازدحام و توقف ترافیک پیرامون تالار وحدت شد. بنابر گفته منابع خبری، تجمعی مشابه در بهشت زهرا و اطراف قطعه هنرمندان، موجب تأخیر در مراسم تدفین مرتضی پاشایی گردید و خاکسپاری او به ساعاتی بعد،عصر روز جمعه موکول شد.
خاک سپاری پاشایی هم بدون حاشیه نبود. بنابر اطلاعات مندرج در سامانه اطلاعات بهشت زهرا، تاریخ تدفین وی ۲۴ آبان درج شده است، حال آنکه مراسم تشییع و تدفین یک روز بعد از این تاریخ و در روز یکشنبه، ۲۶ آبان ماه انجام شد. روابط عمومی بهشت زهرا، علت این اختلاف را درج تاریخ ورود جنازه به بهشت زهرا به جای تاریخ تدفین عنوان کرد.
اما علت اصلی تجمع غیرمنتظره پس از فوت یک خوانندهی جوان پاپ چه بود؟ خوانندهای که نه شهرت فراگیری به مانند امثال کسانی چون محسن یگانه داشت، نه اثر ماندگاری در موسیقی پاپ به جای گذاشت.
چه شد که فوت وی حاشیهساز شد؟ از انتشار مطلبی جهت دار در پایگاه اطلاعرسانی دفتر حجهالاسلام هاشمی رفسنجانی با عنوان (روایت هاشمی از ظلم به هنر، هنرمند و مردم) تا تحلیلهایی که مردم ایران را مردهپرست قلمداد کردند.
به طور کلی میتوان با سه نگاه این تجمعات و حضور مردم در صحنههای پیرامون تشییع و تدفین وی را مورد بررسی قرارداد:
- مردم آمدند،برای دل خودشان:
این نگاه، اول و آخر ماجرا را خود مردم میداند. نه تحریکی و تشویقی در کار بوده و نه برنامهریزیهای خارجنشینان آشوب طلب برای به هم ریختن وضعیت جامعه.
از همان تجمع اولیه روبروی بیمارستان بهمن و همخوانی ترانههای وی برای شادی روح مردم تا اجتماعات بهشت زهرا(س) و اختلال در مراسم تدفین.
- مردم را آرودند، پاشایی بهانه بود!
نگاه دوم، همه چیز را ناشی از یک برنامهریزی دقیق و حساب شده میداند. یک سناریوی کامل و جامع پشت ماجرا بوده و همه چیز هم با پیشبینی قبلی پیشرفته است. اتفاقی که به زعم همین گروه اگر به درایت نیروهای امنیتی و در کنار آنها بسیج که گفته میشود حلقههای اطراف جسد در مراسم تشییع را تشکیل دادهبودند نبود، موجب هرجومرجی هرچند کوچک و مختصر میشد. نگاهی که پیرامون بزرگنمایی پدیدهای که از آن به نام "شبکه غیرعلنی انتقال پیام و ایجاد موج" یاد میکنند.
- نگاه معتدل:
گروه سوم،بین دو گروه قبل قرار میگیرند. عدهای که معتفدند هستهای اصلی این تجمعات و ابراز احساسات مردمی بودند که از روی علاقه به خوانندهی محبوبشان آمدهبودند. خوانندهای که به گفته خانوادهاش آرزوی آخرش زیارت حرم مطهر ابیعبدالله الحسین علیه السلام بود. اما گسترش تعجبآور جمعیت را ناشی از دو عامل بیرونی و درونی میدانند. عامل بیرونی ناشی از شبکهی غیرعلنی انتقال پیام و ایجاد موج که بستر اصلی آن شبکههای اجتماعی مجازی و میتوان جریانسازی در این بستر را در حضور جمعیت مؤثر دانست. عامل درونی هم، اشتباه نیروهای انتظامی و امنیتی در لحظات اولیه و پس از انتشار خبر فوت پاشایی بود. حضور تعداد زیادی از نیروهای انتظامی و حتی نیروی نوپو، موجب شد فضای اجتماع سیاسی و سپس امنیتی شود.
از مجموع شواهد و قرائن میتوان نگاه سوم را نزدیکتر به واقعیت دانست. اگر مرتضی پاشایی را در حد خود شناخته شده ندانیم، امکان فراخوان مردم به هر طریقی برای حضور در مراسمهای مختلف صرفا به بهانه فوت یک خواننده گمنام ناممکن مینماید. حال آنکه حضور همهی جمعیت را هم بدون هرگونه تحریک و ایجاد موج بدانیم، دور از واقعیت است. چیزی که در برخی گزارشهای خبری دیده میشود و برخی از حضار در مراسمها بیان میکنند تا قبل از انتشار خبر فوت پاشایی حتی یکی از ترانههای وی را هم نشنیده بودند. در این میان سرطانی که وی یک سال با آن دست و پنجه نرم کرد هم بیتاثیر نیست. بیماری مزمن و فراگیر در جامعه که خود میتواند عاملی برای برانگیختن حس دلسوزی و ترحم مردم باشد. مردم جامعه ایران که قالبا تحت تاثیر موج فراگیر جامعه قرار میگیرند همراه میگردند. برخی معتقدند تنها ۲۰ تا ۳۰ درصد جمعیت ایران، یک جمعیت فعال سیاسی است و بقیه اصطلاحا ذیل طیف خاکستری میگنجند،طیفی که همیشه همراه هستند و خود جریانساز نیستند.
اما علت این اتفاق هرچه باشد، لازم است در ورای این نگاه به برخی از نکات و تذکرات واقع در بطن چنین اجتماعاتی توجه کرد.
لازم است مسئولان این پدیده و رفتار مردم در آن را مورد مطالعه و بررسی قرار دهند. آیا در لایه زیرین جامعه، یک لایه خاموش و سرخورده در حال شکلگیری است؟ لایهای که افراد آن در موقعیتهای مختلف از جمله صعود تیم ملی فوتبال به جامجهانی، پیروزی روحانی در انتخابات ریاست جمهوری و مؤفقیتهای تیم ملی والیبال سعی در ابراز وجود اجتماعی دارند؟ یا این اتفاقات صرفا ناشی از احساسات جوانانی است که فضایی برای نشاط و شادابی به سبک جدید ندارند و از این فرصتها برای تخلیه روحی استفاده میکنند؟(اتفاقی که ناشی از ضعف حوزهها و دانشگاههای ما پس از گذشت بیش از ۳ دهه از انقلاب است که نتوانستهاند سبکی برای شادی در شأن جوان مسلمان تبیین کنند)
آیا مردم ما دچار مهاجرت مجازی شدهاند؟اتفاقی که از تعداد بسیار زیاد سلفی(خودنگاره)ها و سبک خاص حضور و پوشش افراد در این اتفاقات و یا سبک خاص عزاداری خود را نشان داده است؟ نگاهی که قائلان به آن معتقدند برخی از افرادی که در مراسمهای مختلف حضور داشتند، صرفا برای ملاقات با افراد مشهور آمده اند. اتفاقی که شبیه آن در مراسم تشییع جنازه مرحوم حجازی و مرحوم مظلومی رخ داد و صدای اعتراض دایی و پروین و ... از این سبک رفتار مردم بلند کرد. اشتیاق بسیار حضار برای سلفیگرفتن در حالی که جنازه متوفی روی زمین مانده است.
به نظر جامعه شناسان، مرگ از جمله عواملی است که بازماندگان را متوجه دین میکند. نمونههای این نظریه در این اتفاق مشهود بود. تعداد زیادی از افراد در شبکههای اجتماعی (به خصوص اینستاگرام که راحتترین دسترسی را بین شبکههای اجتماعی خارجی برای کاربران ایرانی دارد) در شب تدفین وی، مردم را دعوت به تلاوت برخی سورههای قرآن یا خواندن نماز شب اول قبر کرده بودند. افرادی شاید برای اولین بار سراغ کتاب مفاتیحالجنان رفته بودند و کتاب را هم از بزرگترهایشان شناخته بودند. پس لازم است علیرغم مدیریت و هدایت بهتر این گونه جریانها از آن برای ارتقای سطح معرفتی مردم هم استفاده کرد.
در پایان، باید قدردان درایت خانواده( به خصوص پدر)مرحوم پاشایی هم بود که با بیانیه خود راه را بر بسیاری از دسیسههای پیرامونی بستند. در حساب کاربری مرحوم پاشایی در اینستاگرام و فیسبوک که اکنون توسط برادرش مصطفی پاشایی مدیریت میشود، تصاویری از حرم حضرت اباعبدالله(ع) و حضرت اباالفضل(ع) دیده میشود و همین دلیلی بر واقعیت بیانیه خانواده پاشایی دارد.
شادی روح مرحوم مرتضی پاشایی، صلوات.