بیایید چند وقتی بیخیال رهبری شویم
تا زمانی که دال مرکزی جریان اصولگرایی «پیگیری منویات رهبری» است، وضع ما از این بهتر نمیشود.
تا زمانی که به دنبال عقلانیت سیاسی نباشیم و سعی نکنیم با فعالیتهای نظری و عملیِ خودمان، بخشی از هزینههای رهبری را بر دوش بکشیم، و دائماً حرفمان بهاصطلاح «اجرای منویات رهبری» باشد، یعنی نمیخواهیم مسئولیت کاری را که انجام میدهیم بر عهده بگیریم. یعنی میخواهیم شخص دیگری تصمیم بگیرد و ما آن را اجرا کنیم. همیشه منتظریم که ایشان فرمایشی داشته باشند تا ما کاری بکنیم. (انتقاداتی که به برخی از ائمه جمعه هم میتوان وارد دانست. نعل به نعل کلام رهبری را در خطبه تکرار میکنند، که در کنار تکرارهای خشک و بیمایهی سیمای جمهوری اسلامی، عمق کلام این مرد فرزانه را برای مخاطب هویدا که نمیکند، هیچ؛ ملت را برمیگرداند.)
نتیجهی این رویکرد چه میشود؟
نتیجه این میشود که اصولگرایان، دائماً ادبیات نظریِ تولیدشده توسط رهبر انقلاب را در سخیفترین لایهی ممکن و در بدویترین امور هزینه میکنند؛ بدون آنکه توانایی آن را داشته باشند که خطی بر آن بیفزایند یا آن را با شرایط کاریشان تطبیق دهند. این میشود که حتی شعارهای تبلیغاتیشان نیز بدون هیچ خلاقیتی، مستقیم از سخنان رهبری وام گرفته میشود.
این رویکرد (پیگیری منویات رهبری)، برآمده از نگاه اشعری مسلکانه و اخباری گرایانه ایست که عمل و نظر را از یکدیگر منقطع میداند و بهجای آنکه باور داشته باشد که حسن و قبح، امری ذاتی است، آن را حاصل امرونهی مولا میداند. یعنی کاملاً اشعری مسلکانه، خوبی و بدیِ کارها را نه در خودِ کارها میداند، بلکه در امرونهی مولا به آن کارها میداند. و این دقیقاً خلاف رویه حکمای شیعه و رفتار سیاسی امام و رهبری است.
به همین خاطر میتوان تفاوتهای بسیاری را بین سخنان رهبری و رفتار اصولگرایان نشان داد که اصلیترین تفاوت آن در انتخابات اخیر را میتوان اهمیت نشان دادن و ارزش قائل شدنِ واقعی و همیشگیِ رهبری برای مردم و جریانهای سیاسیِ رقیب دانست. درحالیکه بهوضوح جایگاه مردم در اندیشهی اصولگرایان، صرفاً جایگاهی زینتی است. در حکم سبزی سر سفره که اگر باشد خوب است و اگر نبود هم مشکلی نیست و ماهیت اصلی سفره را خدشهدار نمیکند.
بیایید کمی از مغزهایمان کار بکشیم. توابع تصمیمات را بسنجیم و سعی کنیم با حرکتی عقلانی، موجب ارتقاء خود و جامعهمان شویم. در این میان از نصایح رهبری استفاده کنیم و سعی کنیم با جهاد علمی و عملی, گسترهی تأثیر و نفوذ کلام ایشان را بالاتر ببریم، نه اینکه بهمانند کودکانی بنشینیم تا ایشان طعام حاضر و آماده دردهانمان بگذارند.
این استقلال رأی، حداقل مزیتی که دارد این است که باعث میشود (آن بخش خاکستری مردم که اصل وزن انتخابات هم هستند) شکستِ اصولگرایان بهپای شکست رهبری (ننویسند و ننویسانند.)
پس بیایید چند وقتی بیخیال رهبری بشویم...
پ.ن.1: این نوشته از من نیست، به جز دو بخشی که داخل () نوشته شدهاند. بین خرواری از یادداشتهای روی هم پیدا کردم. اگر صاحب نوشته را میشناسید، خبر بدید.
./